گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن-یونان باستان
فصل اول
.III - بازسازی تمدن کرت


اگر بر آنیم که شیوه کوویه1 را نسبت به استخوانهای پراکنده کرت معمول داریم و این فرهنگ مرده را از آثار بازماندهاش باز سازیم، باید به یاد آوریم که دست به کار بسیار دشواری میزنیم، زیرا باید مواد جامد و پاره پاره را، که دیرگاهی است مردهاند و جز حرکتی مصنوعی ندارند، با تخیل، واجد استمرار جاندار از کف رفته کنیم. از این رو، کرت باطنا همچنان بر ما مجهول خواهد ماند، مگر آنکه کسی چون شامپولیون2 پیدا شود و الواح راز پوش آن را بخواند.
1- مردان و زنان
کرتیان چنانکه از تصویرهای ایشان برمیآید، به تبر دودم، که از علایم دینی برجسته آنان است، شباهت غریب دارند; تنه مردان و زنان، بی تفاوت، به کمری باریک، که از مد عصر ما نیز افراطیتر است، ختم میشود. همه کوته بالایند. حرکاتشان پرلطف مینماید. پیکرهایشان لاغر و نرم و، چون بدنهای ورزشکاران، از تناسب برخوردار است. پوست آنان به هنگام زادن سفید است. زنان، که مظهر سایه میباشند، طبق رسوم، سیماهایی باز و پریده رنگ دارند. اما مردان، که در زیر آفتاب در پی روزی میکوشند، چنان سوخته و سرخ گونند که یونانیان آنان (همچنین مردم فنیقیه) را، فوینیکس، یعنی “مردم ارغوانی” یا “سرخ پوستان” مینامند. طول سر انسان کرتی از عرض آن بیشتر است، و اجزای چهره او مشخص و ظریفند. به سان ایتالیاییهای کنونی، سیه مو و دارای چشمان سیاه درخشان هستند. کرتیان، بی تردید،
---
1. طبیعیدان فرانسوی قرن نوزدهم که توانست، از روی سنگواره های متفرق، جانوران دیرین را بشناسد و طبقه بندی کند. م.
2. مصرشناس فرانسوی قرن نوزدهم که به خواندن خط مصری باستان نایل آمد. م.

شاخهای از “نژاد مدیترانهای” هستند.1 مردان، و نیز زنان، بخشی از موی خود را چنبروار در بالای سر یا گردن گرد میآورند; بخشی را به شکل طره، روی پیشانی میافشانند، و بخشی را میبافند و روی شانه ها یا سینه میریزند. زنان کلاله های گیسو را با روبان میآرایند و مردان، برای آنکه چهره را پاک نگاهدارند، تیغهای متنوع به کار میبرند و حتی در گور هم تیغ را از خود جدا نمیکنند.
جامه ها نیز مانند قیافه ها غریبند. مردان بیشتر اوقات برهنه سرند، ولی گاهی سر را با دستارها یا کلاه های گرد ته پهن میپوشانند، و زنان کلاه های مجلل به سبک کلاه های اوایل قرن بیستم به سر میگذارند. پاها معمولا پوششی ندارند. اما، افراد طبقات بالا، در مواردی، کفشهای چرمین سفید به پا میکنند. زنان لبه های کفشهای خود را از سر ذوق قلابدوزی میکنند و از تسمه های کفشها، مهره های رنگین میآویزند. مردان معمولا بالاتنه را نمیپوشانند، فقط دامن یا پاچین کوتاهی به کمر میبندند و، و از روی حجب، پارچهای روی آن میکشند. دامن مردان کارگر چاکدار است، و دامن بزرگان و مردان و زنانی که در مجالس تشریفاتی حضور مییابند تقریبا به زمین میرسد. مردان، گاه گاه، زیر جامه میپوشند و در زمستان روپوشی از پشم یا پوست در بر میکنند; کمر را سخت میبندند، زیرا هم مردان و هم زنان اصرار دارند که لاغر شوند و به هیئت یک مثلث درآیند، یا چنان بنمایند. زنان دوره های بعد، برای آنکه در این باره با مردان رقابت کنند، از شکمبندهای توانفرسا سود میجویند و، به این وسیله، دامن خود را با ظرافت در پیرامون کفل چین میدهند و سینه عریانشان را به سوی آفتاب بالا میآورند. یکی از رسوم خوش کرتیان این است که سینه های زنان یا باید برهنه باشد یا فقط با زیرپوشی بدن نما پوشیده شود - این رسم هم بر کسی ناگوار نیست! سینه بند را در زیر سینه تنگ میبندند و بالای آن را به صورت دایرهای باز میگذارند. گاهی، برای آنکه بر جذابیت خود بیفزایند، سینه بند را به گردن میرسانند و یقهای به سبک مدیسی2 به وجود میآورند. آستینها کوتاه و گاهی باد کرده است. دامن، چیندار و به رنگهای شادیبخش است و از سرین به پایین بتدریج گشاد میشود و خود را بخوبی نگاه میدارد - توگویی که پره های فلزی یا چنبرهای افقی در زیر آن نهادهاند. هماهنگی دلپذیر الوان و لطف نگاره و ظرافت سلیقه بخوبی از پوشاکهای زنان کرتی برمی آید، و میرساند که کرت از تمدنی غنی و فاخر برخودار بوده و در زمینه هنر و
---
1. مردمشناسی کنونی بر آن است که، پس از عصر نوسنگی، در میان اروپاییان سه گونه انسان تشخیص دهد: “انسان نوردی”، که دراز سر است و بلند بالا، و پوست و چشم و موی روشن رنگ دارد، در اروپای شمالی; “انسان آلپی”، که پهن سر و میانه قامت است و چشمانش مایل به خاکستری و مویش مایل به قهوهای است، در اروپای مرکزی; و “انسان مدیترانهای”، که دراز سر و کوته بالا و تیره رنگ است، در اروپای جنوبی. هیچ یک از اقوام اروپایی منحصرا در یکی از این مقولات نمیگنجد.
2. ظاهرا اشاره است به کاترین دومدیسی (کاترینا د مدیچی) ملکه فرانسه در قرن شانزدهم م.

زیبایی سابقه بسیار داشته است. کرتیان از این لحاظ در یونانیان نفوذی نکردند، ولی مدهای ایشان بعدا در پایتختهای اروپای جدید رواج یافت، چنانکه حتی باستانشناسان خشک یک زن کرتی را که پیکرش بر دیواری کهن نقش شده است، پاریسی نام دادند. این زن، با سینه درخشان و گردنی خوش حالت و دهان شهوتانگیز و بینی جسارتآمیز و جاذبه اغوا کننده، به حالتی ملیح نشسته و، همانند بزرگانی که در کنار او قرار دارند، به منظرهای - که ما هیچگاه نخواهیم دید - چشم دوخته است.
آشکار است که مردان کرت قدر لطف و شوری را که زنان به زندگی میدادند در مییافتند و از این رو، برای افزایش دلربایی ایشان، وسایل گرانمایه برایشان فراهم میکردند. در میان آثار باقیمانده کرت، جواهر فراوان است - سنجاقهای زلف از مفرغ و طلا، سنجاقهای آرایشی مزین به پیکر حیوانات و گلهای زرین یا آراسته به سرهایی از بلور یا در کوهی، چنبره ها یا فنرهایی از طلای ملیله که با زلف میآمیزد، سربندها یا نیمتاجهایی از فلزات گرانبها که موها را به هم میبندد، حلقه ها و آویزه هایی که از گوش آویخته میشود، لوحه ها و مهره ها و زنجیرهای سینه، دستبندها و بازوبندها، انگشترهایی از نقره و سنگ طلق و انواع عقیق و یاقوت و طلا. مردان هم برخی از این گوهرها را به خود میآرایند: آنان که تهیدستند، گردنبندها و دستبندهایی از سنگهای معمولی به کار میبرند، و آنان که توانگرند، از حلقه های بزرگ منقش به نقشهای مناظر جنگ و شکار استفاده میکنند. پیکر مشهور “ساقی” بازوبندی پهن از احجار گرانمایه بر بازوی چپ، و دستبندی عقیق نشان بر مچ دارد. در تمام شئون زندگی کرتی، مردان خودبینترین و والاترین هیجانات خود، یعنی شوق به زیباسازی، را بروز دادند.
استفاده از لفظ “مردان” برای مشخص کردن تمام نوع بشر، گویای تعصب دوران پدر سالاری است، و بسختی برازنده حیات اجتماعی کرت، که تقریبا بر مدار مادر سالاری میگشت، میباشد. زن مینوسی هیچ نوع انزوای شرقی از قبیل پرده و حرم را نمیپذیرد; نشانی از محدود کردن زن در قسمتی از خانه، یا صرفا کار در منزل، به دست نیامده است. بی تردید، زن کرتی، مانند بسیاری از زنان کنونی، در خانه کار میکند: پارچه و سبد میبافد، گندم میساید و نان میپزد. اما در خارج خانه، در مزرعه و کوزه گرخانه ها نیز کنار مردان تن به کار میدهد، در اجتماعات، آزادانه با مردان معاشرت میکند، در تماشاخانه ها و میدانهای مسابقه در صف اول مینشیند و، چنان چون زنی دلزده از ستایش، در جامعه کرتی حضور مییابد. از این رو، هنگامی که مردم کرت به آفریدن خدایان خود آغاز میکنند، بیشتر آنها را به شکل زنان خود میسازند.
محققان متین، که دلهایشان پنهانی و پوزش خواهانه شیفته نقش مادر است، در برابر یادگارهای زن کرتی سر فرود میآوردند و از تسلط او به شگفت میافتند.

2- جامعه
در فرض، کرت را اول چنین میبینیم: جزیرهای است که به وسیله کوه ها منقسم شده است، و در هر دهکده، طایفهای کوچک به ریاست یک تن در استقلال به سر میبرد و، به شیوه انسانها، با حسادت، به طایفه های دیگر مینگرد و همواره با آنها میستیزد. سپس رهبری مصمم پدید میآید و، از یگانه گردانیدن چند طایفه، ملکی به وجود میآورد و، در کنوسوس و فایستوس و تولیسوس و شهرهای دیگر، برای خود قصرهایی دژمانند بنا میکند. جنگها کم شمارتر، ولی دامنه دارتر، و کشتارها ماهرانهتر میشوند. عاقبت، شهرها بر سر ضبط تمام جزیره با یکدیگر میجنگد و کنوسوس پیروز میشود. شهر پیروز ناوگانی ترتیب میدهد و بر دریای اژه سلطه مییابد; دزدان دریایی را سر میکوبد، خراج میگیرد، کاخ میسازد، و به حمایت هنرها برمیخیزد - مانند یکی از پریکلسهای اولیه. بنیاد نهادن تمدن بدون غارتگری همان قدر دشوار است که نگاهداری تمدن بدون برده داری.1
اقتدار شاه، بدان سان که در خرابه ها طنین انداز است، بر زور و دین و قانون استوار است. شاه، برای آنکه فرمانبرداری را آسانتر کند، به سود خود، خدایان را به کار بد وا میدارد: به میانجی کاهنان، به مردم میگوید که او از نسل ولخانوس2 است و قوانینی را مقرر میدارد که از این خدا دریافته است. کاهنان اگر شاه را شایسته و بخشنده یابند، نه سال پس از آغاز سلطنت او، بار دیگر او را تدهین میکنند و اقتدارات الاهی را به او میسپارند. شاه تبر دودم و گل زنبق را، که بعدها نشانه حکومتهای روم و فرانسه شدند، به عنوان رمز قدرت خود اختیار میکند و، چنانکه از الواح باقیمانده بر میآید، رتق و فتق امور حکومت را به هیئتی از وزیران و کاتبان و دبیران میسپارد. قسمتی از غلات و روغن و شراب مردم را به نام مالیات از آنان میستاند و در خمره های کلان میانبارد و به خدمتگزاران خود، به جای پول، از این مواد میدهد. در هر موردی که دادگاه های برگزیده او دچار اختلاف شوند، خود از روی تخت سلطنت یا مسند قضاوت، که در کوشک سلطنتی مستقر است، به داوری میپردازد; در این کار چنان شهرت مییابد که، موافق قول هومر، پس از مرگ نیز، در هادس - عالم زیر زمینی مردگان - داور اجتنابناپذیر اموات میشود. اما نامهای شاهان کرت را نمیدانیم; نام مینوس که بر آنان اطلاق شده است، محتملا، مانند کلمه “فرعون” یا “قیصر”، عنوان بیش
---
1. توسیدید (توکودیدس)، که معمولا دقیق و محتاط است، مینویسد: “نخستین کسی که، موافق سنن، دست به ایجاد ناوگان زد، مینوس است. وی بر آنچه اکنون “دریای هلنی” خوانده میشود تسلط یافت و بر جزایر سیکلاد فرمانروایی کرد. ... بغایت کوشید تا دریازنی را در آن آبها براندازد، و این کار برای تامین عواید خود او ضروری بود.”
2. خدای بزرگ کرتیان، برابر زئوس یونانیان. م.

نیست و همه سلاطین کرت را در بر میگیرد.
این تمدن، در حد اعتلای خود، تمدنی فوق العاده شهری است. در منظومه ایلیاد از “نود شهر” کرتی نام رفته است، که یونانیان آنها را میگشایند و از جمعیت فراوان آنها به حیرت میافتند; حتی امروز هم محققان از ویرانه پرپیچ و خم خیابانهای سنگفرش جدولدار، کوچه های متقاطع، و دکه ها و خانه های بیشماری که معمولا، به اقتضای طبع اجتماعی ازدحامانگیز مردم بزدل و پرگو، در پیرامون مراکز تجارتی و حکومتی ساخته میشوند، به اعجاب میافتند. قصرهایی که در شهر کنوسوس به جا ماندهاند چنان پهناورند که انسان را، درباره عظمت شهر، به تصوراتی مبالغهآمیز میکشانند. اما کنوسوس یگانه شهر بزرگ کرت نیست: در سوی دیگر جزیره، در ساحل جنوبی، شهر فایستوس قرار دارد که، به قول هومر، همواره از لنگرگاهش “کشتیهای سیاه دماغه، به نیروی باد و موج، به مصر میروند.” اینجا پایگاه بازرگانی تجارت جنوبی کرت در عصر مینوسی است، و بازرگانان شمالی، به جای آنکه راه پر خطر دریا را دور زنند، کالاهای خود را مستقیما از راه خشکی به اینجا میآورند و بر روی هم توده میکنند. فایستوس همتای پیرائیوس است و بازرگانی را پیش از هنروری گرامی میشمارد. با این وصف، کاخ امیر آن بنایی بس پرشکوه است. پلکان آن چهل و پنج پا عرض دارد، و تالارها و محوطه هایش با تالارها و قصرهای کنوسوس برابری میکند. محوطه مرکزی آن چهار گوشهای به مساحت نهصد و سی متر مربع است; تالار مرکزی یا بارگاه آن، با دویست و هشتاد متر مربع وسعت، از تالار بزرگ “تبر دودم” در پایتخت فراختر است.
هاگیاتریادا، که باستانشناسان کوشک سلطنتی آن را زیستگاه تابستانی امیر فایستوس میدانند، در سه کیلومتری شمال باختری فایستوس واقع است. در قسمت خاوری جزیره هم ناحیه های آباد فراوانند: بندرهایی مانند زاکرو و موخلوس، روستاهایی چون پرایسوس و پسیرا، نواحی مسکونی از قبیل پالایکاسترو، مراکزی صنعتی مثل گورنیا. خیابان اصلی پالایکاسترو بخوبی سنگفرش شده است، دارای مجاری فاضلاب مناسبی است، و منازل فراخ در دو طرف آن صف کشیدهاند. طبقه اول یکی از این خانه ها به جا مانده است و بیست و سه اطاق دارد. در گورنیا، خیابانهایی مفروش از سنگ گچ، خانه هایی از سنگهای بی ملاط، آهنگرخانه هایی با کوره های به جا مانده، نجارخانه هایی با لوازم نجاری، کارخانه های فلزکاری کوچک و پر هیاهو، و کارگاه های کفشدوزی و ظرفسازی و روغنکشی و بافندگی مباهات انگیزی وجود دارد. کارگرانی که اکنون در آنجا حفاری میکنند و سه پایه، کوزه، ظرفهای سفالی، تنور، چراغ، کارد، هاون، صیقلافزار، قلاب، سنجاق، دشنه و شمشیر گرد میآورند، از فراورده های گوناگون آن شهر به اعجاب میافتند و آن را “شهر ماشین آلات” مینامند. خیابانهای

شهر، به سبک مشرق زمین نیمه استوایی، آفتابگریز ساخته شدهاند و، از دیدگاه امروزی ما، تنگ به شمار میروند. خانه های چوبی یا آجری یا سنگی شهر به شکل مکعب مستطیل بنا شده و بندرت بیش از یک اشکوب دارند. ولی لوحه های مربوط به عصر مینوسی میانه، که در کنوسوس به دست آمدهاند، خانه هایی را نشان میدهند که دارای دو یا سه یا حتی پنج اشکوب و نیز برج یا اطاقی فوقانی هستند و در ساختن جامهای دریچهای آنها ماده سرخ فام نامعلومی به کار رفته است. در این خانه ها، درهای دولنگهای که ظاهرا روی چارچوبهایی از چوب سرو میگردند، وجود دارد که رو به حیاطی سایه دار باز میشوند. اشکوب بالا، که بام آن خوابگاه شبهای گرم تابستانی است، به وسیله پلکانی به کف حیاط میپیوندد. شب هنگام، چراغهای روغن سوزی که، به تناسب درآمد صاحبخانه، از گل یا سنگ طلق یا سنگ گچ یا مرمر یا مفرغ ساخته شده است، در خانه ها مورد استفاده قرار میگیرد.
درباره بازیهای کرتیان یکی دو آگاهی ناچیز بیشتر نداریم; در خانه های خود به یک بازی شطرنج مانند میپردازند. در خرابه های کاخ کنوسوس، یک نطع عالی، که به این بازی تعلق دارد، برای ما به میراث مانده است که قاب آن از عاج و خانه هایش از سیم و زر است، و در حاشیه های آن، با فلزات و سنگهای گرانبها، هفتاد و دوگل مروارید دیده میشود. در دشتها، به راهنمایی گربه های نیمه وحشی و تازیهای پاک نژاد باریک میان، با شوق و شور به شکار میروند. در شهرها، مسابقات را به ما نشان میدهند. در این مسابقات، اشخاص سبک وزن، بدون استفاده از هیچ وسیلهای، مشتزنی و لگدپرانی میکنند; میان وزنان، با خودهای پردار، مردانه به جان یکدیگر میافتند، و سنگین وزنان، با خود و زره و چهره پوش و دستکشهای لایهدار بلند، چندان میجنگند تا یکی از دو طرف نقش زمین شود و دیگری، با سرمستی بی پرده پیروزی، فراز او بایستد.
مهیجترین ایام انسان کرتی زمانی است که در تعطیلات خود جایی در میان جمعیت انبوه تماشاخانه ها مییابد و، با نظاره مردان و زنانی که در مقابل حمله گاوان با مرگ مواجه میشوند، خود را سرگرم میکند.
تصویرهای بسیار از مراحل گوناگون بازی خطر برای ما باقی مانده است: هنگامی که گاو از آبگیری آب مینوشد، رام کنندهای پرجرئت، با پاهای گشاده، روی گردن او میجهد و او را گرفتار میکند; رام کنندهای سر جانور را میپیچاند تا به او اندکی بردباری بیاموزد و برای تحمل حیل مزاحم چابک کار (آکروبات) آمادهاش کند; چابک کار ورزیده، با بدنی باریک و چالاک، با گاو رو به رو میشود، شاخش را میگیرد و به هوا میجهد، بر پشت گاو معلق میزند، و در بازوان همکار خود، که زنی دلرباست و بر لطف صحنه میافزاید، فرود میآید و پا به زمین میگذارد. این فن، از دیرگاه، حتی مدتها پیش از عصر مینوسی، در کرت رواج داشته است. یک استوانه گلین، که در کاپادوکیا به دست آمده و متعلق به 2400 ق م است، نمودار صحنهای از زور ورزیدن انسان و گاو است. این نقش،

از حیث تاثیر، از فرسکوهای کرت چیزی کم ندارد، و ذهن ساده انگار ما را برای لحظهای به پیچیدگیهای پر تناقض وجود انسان معطوف میدارد، و متوجه میشویم که این بازیهای دلیرانه و خونین، که هنوز هم رایج هستند، قدمتی برابر قدمت تمدن دارند.
3- دین
کرتی شاید وحشی باشد، اما مسلما سرشتی دینی دارد. اعتقاد دینی او مشتمل بر عناصری است از فتیشیسم و خرافات، ایدئالیسم و احساس احترام; کوه ها، غارها، سنگها، عدد سه، درختان، ستونها، خورشید و ماه، بز و مار، کبوتر و گاو را میپرستد. بینش دینی او تقریبا شامل همه چیز میشود. باور دارد که هوا از ارواح مبارک و ارواح اهریمنی آکنده است و موجودات اثیری جنگلنشین، مانند حوریان و خدایان و پریان، برای یونانیان به ارث میگذارد. با آنکه صریحا به تقدیس مظاهر عضو تناسلی نرینه نمیپردازد، شور زایندگی گاو و مار را از سر خوف حرمت مینهد. چون در جامعه او مرگ و میر وفور دارد، مخلصانه نیروی بارآوری طبیعت را نیایش میکند. هنگامی که جامعه کمال مییابد و به مفهوم خدایی متشخص و انسانوار میرسد، کرتی این خدا را به هیئت مادری تصور میکند که پستانهایی پرمایه و تهیگاه هایی برجسته دارد، و خزندگان از درون سر او زاده میشوند و گرداگرد بازوان و روی سینهاش میخزند و در گیسوانش چنبره میزنند. این خدا نمایشگر واقعیت بنیادی طبیعت است، و میرساند که قدرت مرموز زن - تولید مثل- بر بزرگترین دشمن انسان - مرگ - غالب میآید. در نظر انسان کرتی، این مادر لاهوتی، یا مادر-خدا، نماینده سراسر حیات است - حیات نباتی و حیوانی و انسانی. چون گیاهان و جانوران را هم مانند انسان از آیات و فیضانات او میشمارد، صورت او را با صور گیاهان و جانوران قرین میکند. در برخی از تصاویر کرت، این مادر - خدا، کودک الاهی خود - ولخانوس - را، که در غاری کوهستانی زاده است، در آغوش دارد. چون در مادر و کودک الاهی تامل ورزیم، در مییابیم که این دو از کرتیان به اقوام دیگر رسیده و در میان اقوام متفاوت نامهای متفاوت به خود گرفتهاند: ایسیس و هوروس، عشتر و تموز، کوبله و آتیس، آفرودیته و آدونیس.1 این را هم در مییابیم که فرهنگهای پیش از تاریخ اقوام نخستین وحدت دارند و مفاهیم دینی دنیای مدیترانه از پیوستگی بهرهمندند.
زئوس کرتیان، که یونانیان او را “ولخانوس” میخوانند، در دل کرتیان به قدر مادرش حرمت ندارد. اما بتدیج بر اهمیتش میافزاید و مظهر رطوبت و باران بار آور - که در این دین، و نیز فلسفه طالس2، بنیاد همه چیزها به شمار میرود - میشود. اما ولخانوس جاویدان نیست. پیکر او
---
1. اشاره است به همانندی افسانه های باستانی: ایسیس، الاهه مصریان، به کمک پسرش هوروس، پاره های پیکر شوهرش اوزیریس را گرد میآورد و جان دوباره میبخشد; عشتر، طبیعت بابلیان، دلدار خود تموز را، که به وسیله گراز به هلاکت رسیده است، به جهان زندگانی باز میگرداند; کوبله، الاهه طبیعت مردم آسیای باختری، یار خود آتیس را، که در چنگال گراز جان داده است، به هیئت درخت کاخ در میآورد; آفرودیته، الاهه عشق یونانیان، آدونیس زیبای خود را، که به وسیله گراز وحشی کشته شده است، مبدل به گل لاله میکند. این افسانه ها همه حاکی از تحول فصول و باز آمدن بهار است. - م.
2. اشاره است به نظر طالس درباره اینکه همه چیز از آب پدید آمده است. - م.

در قله یوکتاس دفن شده است، و، در جریان زمان، هر نسلی مزار او را به نسل دیگر نشان میدهد. زایر خیالپرور انتظار دارد که نیمرخ پرشکوه او را در اینجا ببیند، زیرا، بنابر اعتقاد او، هنوز ولخانوس گاه به گاه، به نشانه احیای سالیانه رستنیها، از گور بر میخیزد، و کاهنان کورتس قیام مباهاتانگیز او را، با پای کوفتن و به هم زدن سپرها، جشن میگیرند. ولخانوس، چون خدای باروری است، در گاو مقدس نیز تجسم یافته است; در اساطیر کرتی آمده است که او به هیئت گاو با پاسیفائه درآمیخت و باعث ولادت مینوتاوروس شد، که هیولایی است نیم آدم، نیم گاو.
کرتیان، به قصد تسکین خدایان، به شعایر فراوان مشتمل بر دعا و قربانی و تشریفات دست میزنند.
اجرای شعایر معمولا بر عهده زنان کاهن و گاهی بر عهده کارگزاران حکومت است. برای دور راندن دیوان، بخور میسوزانند و، برای برانگیختن خدایان غافل، بوق میزنند یا نی و چنگ مینوازند و، همگروه، نیایش سرایی میکنند. به امید تضمین باروری باغستانها و کشتزارها، با مراسمی پرشوکت به آبیاری درختان و گیاهان میپردازند. کاهنان زن، با التهابی بی پرده، بار رسیده درختان را میتکانند; زنان شادمانه میوه ها و گلها را، به نشانه سپاسداری، نزد الاهه خود، که با شکوه تام در تخت روانی حمل میشود، میبرند. معبد ندارند، اما در محوطه کاخها و درختستانها و مغاره های متبرک و قله ها، محرابهایی برپا میکنند و این مکانهای قدسی را با میزهایی پوشیده از خوراکها و نوشابه های نذری و انواع بت و “شاخ متبرک”، که گویا نمودار گاو متبرک است، میآرایند; علامات مقدس بسیار دارند، و ظاهرا آنها را همانند خدایانی که مدلول این علاماتند میپرستند. یکی از این علامتهای مهم سپر است،و علامت مهم دیگر چلیپا. سپر احتمالا نشانی از وجه جنگی شخصیت الاهه است. چلیپا در کرت صورتهای گوناگون دارد: صلیب یونانی، صلیب رومی، صلیب شکسته. این صور روی پیشانی گاو یا ران الاهه نگاشته میشوند، یا بر مهر حک میشوند، یا در کاخ سلطان، با ستونهای مرمرین تجسم مییابند. علامت دینی دیگر تبر دودم است که افزار قربانی به شمار میرود و، به شیوهای جادویی، از خونی که روان میسازد، پرمایه میشود; از این رو، سلاحی است مقدس که خدا آن را درست به هدف میرساند. آیت ولخانوس یا زئوس تندر افکن، که آسمان را با تیرهای خود میشکافد، نیز همین تبر دودم است.
کرتیان مردگان خود را اندکی گرامی میدارند و پرستش میکنند. آنان را در تابوتهای گلین یا خنبه های کلان مینهند و به خاک میسپارند، تا مبادا بآسانی به عالم زندگان باز گردند. برای آنکه مردگان در زیر زمین خشنود باشند، مقادیری از مواد خوردنی و وسایل نظافت و همچنین مجسمه های گلین کوچکی از زنان را با ایشان دفن میکنند تا، در سراسر ابدیت، از مراقبت و تسلای بانوان محروم نمانند. گاهی شکاکانه به فکر صرفه جویی میافتند: گل را به شکل مواد خوردنی و وسایل نظافت و جانوران در میآورند و رهتوشه مرده میکنند. در مورد شاهان و اشراف و بازرگانان مرفه، برخی از ظرفهای نفیس یا جواهرات آنان را هم در کنار جنازه ها به خاک میسپارند. با شفقت سوزناکی، در گور یک شطرنج باز ماهر، یک نطع شطرنج مینهند; در گور یک خنیاگر، یک ارکستر گلین; و در گور یک دریا دوست، یک زورق. گاه گاهی به مزار مردگان سر میزنند و، برای گذران آنان، خوراکی نثار میکنند. کرتیان امیدوارند که بر اثر این تدابیر، ارواح مورد عنایت خدای دادگر - رادامانتوس، پسر ولخانوس - قرار گیرند و به “جزیره خجستگان” یا “الوسیون” راه برند و بر بهروزی یا آرامشی که، در این سیر دنیوی، گریزکارانه میلغزد و از لای

انگشتان انسان در میرود، دست یابند.
4- فرهنگ
مزاحمترین جنبه فرهنگ کرت، زبان کرتی است. این زبان، که از زمان حمله قوم دوری به کرت با الفبای یونانی نگاشته شده است، زبانی است که بکلی با زبان یونانی فرق دارد و، از لحاظ صدا، به زبان مصری و قبرسی و حتی گویشهای آناطولی خاور نزدیک میماند. کرتیان در آغاز تنها به نوعی تصویرنگاری میپردازند، ولی، در حدود 1800 ق م، تصاویر را مختصر میکنند و نوعی کتاب خطی، که تقریبا نود علامت هجایی دارد، به وجود میآورند. دو قرن بعد، خط دیگری ترتیب میدهند که اکثر حرفهای آن به الفبای فنیقی شبیه است. شاید الفبای فنیقی، که در سراسر مدیترانه پخش و بی سر و صدا در همه جا وسیله کار تمدن غربی گشته است، از کرتیان و مصریان و سامیان گرفته شده باشد. همه کرتیان، حتی مردم متعارف، شعر میسرایند و الهامات شتابنده ذوق خود را روی دیوارهای هاگیا تریادا به یادگار میگذارند. در فایستوس به نوعی چاپ پیش از تاریخ بر میخوریم: در آنجا لوحه بزرگی به دست آمده است که به مرحله سوم عصر مینوسی میانه تعلق دارد و روی آن با عدهای مهر، تصویر - نگاشته هایی نقش کردهاند. اما گویی برای آنکه بر سرگشتگی ما بیفزایند، این لوحه به هیچ روی به خط کرتی نوشته نشده است، بلکه شامل کتابتی بیگانه است.
از این رو، شاید بتوان گفت که این لوحه از مشرق زمین به کرت انتقال یافته است. لوحه های گلینی که کرتیان بر آنها به خط مرموز خود نگاشتهاند، شاید روزی پیشرفتهای علمی ایشان را به ما باز گویند. کرتیان باید اطلاعاتی در نجوم داشته باشند، زیرا در ناوبری شهرهاند، و موافق روایات، قدمت تقویم مینوسی باستان به عهد تسلط قوم دوری بر کرت میرسد. مصریان اذعان میکنند که پارهای از تجویزات طبی خود را از کرتیان گرفتهاند و مدیون ایشانند. یونانیان برخی از گیاهان عطری و طبی، مانند “مینتا” یا نعناع و “آپسینتوس”یا افسنطین و “دوکوس” را، که دارویی بسیار پرخاصیت بود و به عقیده آنان مانع از فربهی پرخوران میشد، از کرت گرفتند - و این نکته از نامهای غیر قانونی آنها برمیآید. ولی البته نباید این حدسها را مسلم بگیریم.
ادبیات کرتیان برای ما کتابی بسته است، ولی در عوض میتوانیم خرابه های تماشاخانه های آنان را مورد مطالعه قرار بدهیم. در تماشاخانهای که تاریخش به سال 2000 ق م میرسد، ده ردیف صفه سنگی به طول بیست و پنج متر میبینیم که در امتداد دیوار ساخته شده و بر محوطه نسبتا پستی مشرفند. در یکی از تماشاخانه های کنوسوس، در یک سمت، هجده ردیف صفه سنگی به طول ده متر، و در سمت مجاور، شش ردیف به درازای پنج تا پانزده متر ایجاد شده است. این تماشاخانه ها، که در ساحتهای وسیعی قرار دارند و چهار صد تا پانصد تن را جا میدهند، قدیمترین تماشاخانه هایی هستند که تاکنون شناختهایم، و از تماشاخانه یونانی دیونوسوس1 یکهزار و پانصد سال کهنهترند.
---
1. خدای شراب که یونانیان در مراسم مربوط به او نمایشهایی میدادند; در آغاز قرن پنجم تماشاخانهای به نام او در آتن برپا شد. - م.

ما نمیدانیم که در صحنه این تماشاخانه ها چه روی میداده است. در نقوش دیواری، مردمی دیده میشوند که به منظرهای مینگرند، ولی ما نمیتوانیم بگوییم که این منظره چیست. احتمال بسیار میرود که نمایشهای آنان آمیختهای از موسیقی و رقص باشد. در یکی از تصاویر کنوسوس، جمعی از بانوان اشرافی، که در میان مردان خود قرار دارند، به دخترانی که با زیر دامن در باغ زیتون رقصی پر شور میکنند مینگرند.
تصویر دیگر نمودار “زن رقاص” است که طره هایی افشان و بازوهای گشاده دارد. در تصاویر دیگر، رقصهای تودهای روستاییان و پایکوبی تند نیایشگران و زنان و مردان کاهن در برابر بت یا درختی متبرک به نظر میرسد. هومر از صحنه رقصی دم میزند “که روزگاری دایدالوس، در کنوسوس پهناور، برای آردیانه زیباموی بنا کرد. در آنجا، جوانان و دوشیزگان فریبنده با هم میرقصند. ... و یک رامشگر آسمانی، به نوای چنگ، به ترنم میپردازد.” نقش چنگ هفت زه، که یونانیان آن را اختراع ترپاندروس1 میدانند، بر تابوتی سنگی، که در هاگیاتریادا به دست آمده و متعلق به هزار سال پیش از ولادت ترپاندروس است، مشاهده میشود. همچنین نی دودهانه، که شامل دو لوله و هشت سوراخ و چهارده نواست، درست به همان شکلی که در یونان عصر کلاسیک تجلی کرد، در اینجا وجود دارد. علاوه بر آن، روی سنگی گرانبها، صورت زنی که در بوقی عظیم میدمد به نظر میرسد، و نقش عودی مصری، که به پایکوبی رقاص ضرب میدهد، بر گلدانی نگاشته شده است.
همان طراوت شباب و لطف رقیقی که رقصها و بازیهای انسان کرتی را جاندار میکند، در کارهای هنری او نیز جلوه گر است. کرتیان، جز بناهای خود، چیزی که دارای جسامتی پرشکوه یا سبکی فاخر باشد برای ما به جا ننهادهاند. اینان، مانند ژاپنیان عهد سامورای، از تلطیف هنرهای فرعی وتزیین وسایل زندگی روزانه و تکمیل صبورانه اشیای کوچک، لذتی وافر میبرند. انسان کرتی، مانند اعضای سایر جوامع اشرافی، در عرصه هنر پایبند قراردادهای صوری و معنوی میشود و از بدعتهای افراطی میپرهیزد. در عین حال میکوشد که، حتی در میان قیود ناشی از دقت و ذوق، آزادی خود را از کف ندهد. در سفالگری و گوهر تراشی و برجسته کاری مهارت مییابد، زیرا عشقی که به ریزه کاری دارد با این هنرها سازگار است. در ساختن اشیای سیمین و زرین بسیار تواناست. هر گونه سنگ قیمتی را میتراشد و به صورت نگین در میآورد و جواهرات را در کمال تنوع عرضه میدارد. روی مهرهایی که برای امضای رسمی یا برچسب تجارتی یا اوراق بازرگانی فراهم میآورد، زندگی و مناظر کرت را با لطافت تام و تفصیلی چندان، که معرف کامل تمدن اوست، حک میکند. مفرغ را با چکشکاری به شکل لگن و ابریق در میآورد، و نیز با آن دشنه ها و شمشیرهایی که مزین به صورت جانوران و گیاهان، و مرصع به طلا و نقره و عاج و سنگهای شگرف است، میسازد. در گورنیا، با وجود دستبردهای دزدان سی قرن، جام سیمینی که در اوج هنروری است، برای ما مانده است. جای جای نیز جامها یا ساغرهایی به دست آمده است که پایه های آنها به شکل سر انسان یا حیوان است - سرهایی که گویی هنوز از دم حیات خالی نشدهاند.
کرتی در همه انواع سفالگری طبع آزمایی میکند و تقریبا در همه آنها ممتاز میشود. سفال را به شکل گلدان، بشقاب، جام، پیاله، چراغ، کوزه، حیوان و خدا در میآورد. در آغاز، در عصر
---
1. موسیقیدان یونانی در سده هفتم ق م. - م.

مینوسی قدیم، موافق طرقی که از دوره نوسنگی به ارث برده است، با دستهای خود به ظرفها شکل میدهد و با لعابی سیاه یا قهوهای آنها را میپوشاند و با آتش آنها را موجدار و رنگارنگ میسازد. در عصر مینوسی میانه، به برکت اختراع چرخ سفالگری، به غایت مهارت میرسد. لعابی میسازد که در ثبات و لطافت با لعاب چینی کوس برابری میزند و، بی دغدغه، رنگهای سیاه و قهوهای، سفید و سرخ، نارنجی و زرد، جگری و شنگرفی را به هم میآمیزد و الوان بدیعی به وجود میآورد. کاملترین مصنوعات سفالی کرت، یعنی ظرفهای دلربا و روشن رنگ “پوست تخم مرغی” که در غار کامارس، در شیبهای کوه ایدا یافت شده است، دیواره هایی به نازکی یک میلیمتر دارند و همه مایه های خیال پهناور کرتیان را منعکس میکنند. سفالگر کرتی از 2100 تا 1950 ق م در حد کمال است. نامش را بر اثرش میگذارد، و علامت تجارتی او در سراسر مدیترانه طالب دارد; در عصر مینوسی اخیر، فن بدل چینی سازی را گسترش میدهد; با خمیری درخشان، لوحه های تزیینی و گلدانهایی به رنگ آبی فیروزهای، الاهه های چند رنگ، و همچنین نقوش برجستهای از جانوران دریایی میسازد; چندان در واقعپروری پیش میرود که اونز مجسمه میناکاری شده یک خرچنگ را یک خرچنگ فسیل شده پنداشت. هنرمند کرتی دلبسته طبیعت است و خوش دارد که پرشورترین چارپایان، خوشنماترین ماهیان، لطیفترین گلها، و دلاراترین گیاهان را روی ظرفها نمایش دهد. شاهکارهای موجود او - “گلدان با کسرها” و “گلدان دروگران” - در مرحله اول عصر مینوسی اخیر پدید میآیند. روی یکی از این دو ظرف، همه وجوه و حالات مشتبازی با سادگی به ما عرضه میشود، و همچنین مناظری از زندگی گاوبازانی که روی گاو میجهند بر حواشی آن به نظر میرسد. روی ظرف دیگر، جمعی که محتملا برزگرند و در جشن درو راهپیمایی میکنند و ترانه میخوانند، با قوت تمام به چشم میخورند. در مراحل بعدی، سنن بزرگ سفالگری کرتی رو به فرسودگی و سستی میرود، و این هنر راه زوال میپوید. دقت و ذوق از نظر میافتد. هنرمند در تزیین گلدانهابه تکلف و آشفتگی میگراید; برخلاف گذشته، دیگر چندان دلیر نیست که بتدریج و با صبوری مفهوم خود را بپرورد و تحقق بخشد. لاقیدی کاهلانهای که نامش آزادی است، فرا میآید و ظرافت و پرداختگی آثار هنری کامارس رخت بر میبندد. این انحطاط بخشودنی است، زیرا به منزله مرگ اجتنابناپذیر هنری فرتوت و بیرمق است که ناگزیر به خواب نشاطانگیز و هزار سالهای فرو میرود تا بار دیگر در آتیک و بار دهد.
در کرت، مجسمه سازی در شمار هنرهای فرعی است، و تندیسهای بزرگ، که در داستان دایدالوس راه دارند، بندرت ساخته میشوند. پیکرهای تناور معمولا به صورت نقوش برجستهاند. تندیسهای کرتی کوچک و خام و یکنواختند و ظاهرا، به حکم عرف و تقلید، به وجود آمدهاند. در میان آنها مجسمه عاجی کوچکی است که ماهرانه حالت خوشایند یک ورزشکار را نشان میدهد. یک سر زیبا نیز، که تنش را در راه دراز قرون از کف داده است، جلب توجه میکند. بعضی از مجسمه های کوچک کرت، از لحاظ تجسم اندامها و نمایش حرکات، بر همه مجسمه هایی که قبل از عهد مورون1 در یونان ساخته میشوند برتری دارند.
غریبترین مجسمه کرت، تندیس “الاهه مار” است که به موزه بستن


<57.jpg>
الاهه مار، موزه بستن
1. اشاره است به تکامل هنری ناحیه آتیک در جنوب خاوری یونان میانه که آتن مرکز آن بود. - م.

تعلق دارد: پیکری است ستبر از عاج و طلا، نیمی پستان و نیمی مار. چنانکه از این تندیس بر میآید، هنرمند کرتی صورت انسان را با عظمت و مهارتی محدود تجسم بخشد. اما این عظمت و مهارت محدود هم منحصر به مجسمه های کوچک است. پیکرتراش کرتی، در عرصه پیکرسازی کلان، یا به ساختن مجسمه حیوانات میپردازد یا اساسا به جای مجسمه، نقشهای برجسته میآفریند. در موزه هراکلیون نقش برجسته کلانی از سر یک گاو وجود دارد. چشمان ثابت و منخرین گشاده و دهان آزمند و زبان لرزان گاو چنان قدرتی دارد که حتی آثار پر قدرت یونانی هم از آن در نمیگذرند.
هیچ یک از مظاهر فرهنگ کرت باستان به قدر نقاشی جذاب نیست. مجسمه سازی کرت بی اهمیت و سفالگری آن ناچیز است، و از معماری کرتی هم جز خرابه چیزی به جا نمانده است. اما نقاشی، با آنکه از همه هنرها شکنندهتر است و زودتر شکار زمان لاقید میشود، در کرت گرانجانی کرده و شاهکارهایی ستایشانگیز و روشن به ما رسانیده است، حال آنکه یونان، گرچه مدتها پس از کرت آغاز جلوه گری کرد، هیچ اثر اصیلی از نقاشی برای ما نگاه نداشته است. زلزله ها و جنگهای کرت کاخها را واژگون کرد، اما برخی از نقوش دیواری را امان داد، و ما اکنون میتوانیم با تماشای این نقوش، پوست چهل قرن را به دور اندازیم و با هنر مردانی که غرفه های شاهان عصر مینوسی را آراستند رو به رو شویم. کرتیان حتی در 2500 ق م میدانند که چگونه دیوارها را با آهک خالص بپوشانند و بر سطح مرطوب نقاشی کنند. قلم مو را با چنان سرعتی میگردانند که رنگ، پیش از خشک شدن دیوار مرطوب، در گچ رخنه میکند. زیبایی تابان کشتزارهای بی پرده را به درون تالارهای قصور انتقال میدهند و، از گچ، سوسن، لاله، نرگس، و مرزنگوش نورسته میآفرینند. کسی که اینها را بنگرد، دیگر هیچ گاه نمیتواند ژان ژاک روسو را کاشف طبیعت بینگارد.
در موزه هراکلیون، “زعفران چین”، با همان شوقی که خالقش در عصر مینوسی میانه او را مصور کرد، به جمع آوردن بوته های زعفران مشغول است. کمرش به درجه نامعقولی باریک، تنهاش نسبت به پاهایش بسیار بلند است. با اینهمه، سرش بی نقص است، و رنگها ملایم و گرم، و گلها پس از چهار هزار سال هنوز تازهاند.
درهاگیاتریادا تابوت منقشی به دست آمده است که روی آن، با خطوط آرایشی طومارشکل مارپیچ، منظره گروهی را با پیکرهای تقریبا نوبه ای1، که مجذوب مراسم دینی هستند، کشیدهاند. بالاتر از این، بر دیواری، تصویر دلکشی نقش شده است: گربه ستبر کشیده تیره رنگ و سرزنده ای در میان شاخه ای مواج قرار دارد و خود را آماده میکند تا به روی پرنده ای مغرور، که پر و بال خود را در آفتاب میآراید، بجهد. نقاش کرتی در عصر مینوسی اخیر به ذروه کمال میرسد: هر دیواری او را وسوسه میکند، هر توانگری او را فرا میخواند.
نه تنها مساکن سلطنتی، بلکه منازل اشراف و شهرنشینان مرفه را هم، با نقوش فراوانی که پومپیی2 را به یاد میآورند، مزین میکند. موفقیت و کثرت تعهد، او را به تباهی میکشاند; چنان چشم به راه اتمام کار است که از کمال هنری غفلت میورزد; به کمیت میپردازد، صورت گلها را به طرزی یکنواخت تکرار میکند، آدمها را به شیوهای نامطلوب نقش میزند، خود را با طرحریزی سرگرم میکند، و رخوت هنری، که از اوج گذشته و به فنا محکوم است، او را در میان میگیرد. با این وصف، نقاشی در هیچ یک از تمدنهای
---
1. اشاره است به مردم ناحیه نوبه در دره نیل. - م.
2. شهری است در ایتالیای جنوبی که در قرن اول میلادی زیر مواد آتشفشانی مدفون شد. - م.

مقدم بر کرت با چنین طراوتی به سیمای طبیعت ننگریسته است. تنها شاید بتوان مصر را مستثنا دانست.
همه هنرها برای ایجاد کاخهای کرت دست به دست هم میدهند. در پرتو قدرت سیاسی و سلطه تجارتی و ثروت و تجمل و ذوق و آراستگی دیرینه، معمار، بنا، پیشهور، مجسمه ساز، سفالگر، فلزکار، درودگر و نقاش، برای ایجاد حجرات سلطنتی و عمارات اداری و تماشاخانه ها، و نیز میدانهای مسابقه که کانون و اوج زندگی کرتی را تشکیل میدهند، هنرهای خود را میآمیزند. کرتیان در قرن بیست و یکم ق م آغاز ساختن بنا میکنند، اما قرن بیستم ق م شاهد نابودی ساختمانهای ایشان است. پس، بار دیگر در قرن هفدهم ق م، نه تنها کاخ مینوس را برپا میدارند، بلکه در کنوسوس و پنجاه شهر دیگر از شهرهای این جزیره کامیاب، دست به ساختن عمارتهای مجلل فراوان میزنند. از این رو، این عصر یکی از اعصار بزرگ تاریخ معماری به شمار میرود.
سازندگان کاخ کنوسوس دچار کمبود مواد و کارگرند. کرت از لحاظ فلز فقیر است و از مرمر کاملا خالی.
ناگزیر، کرتیان سنگ آهک و سنگ گچ به کار میبرند و برای سرستونها و ستونهای طبقات بالا چوب به کار میبرند. توده های سنگ را چنان بدقت میبرند که میتوانند سنگها را بدون ملاط روی یکدیگر قرار دهند.
در اطراف ساحت مرکزی کاخ کنوسوس، که مساحت آن به هزار و هشتصد و پنجاه متر مربع میرسد، عمارتهای پراکنده فراوانی، شامل پاسدارخانه ها، کارگاه ها، شرابسازیها، انبارها، ادارات، منازل خدمتگزاران، اطاقهای انتظار، تالارهای پذیرایی، خوابگاه ها، گرمابه ها، نمازخانه ها، و سیاهچال و سریرگاه و تالار تبر دودم میسازند. این عمارتها سه یا چهار اشکوب دارند، اشکوبها به وسیله پلکانهای وسیع به یکدیگر میپیوندند. یک تماشاخانه و یک کوشک سلطنتی و یک گورستان نیز در آن نزدیکی به وجود میآید.
در اشکوب زیرین، ستونهای سنگی چهارگوش کلان نصب کردهاند. ستونهای اشکوبهای بالا، که مدور و از چوب سروند و به طرزی غریب رو به پایین باریک میشوند، سقف را به وسیله کلاهکهای گرد هموار نگاه میدارند و، در کنار خود، ایوانهای سایه داری پدید میآورند.1 در جایی ایمن، کنار دیواری آراسته، نیمکتی از سنگ قرار دارد که به سادگی ولی با مهارت حکاکی شده است. کاوشکاران مشتاق، این نیمکت را “تخت مینوس” مینامند، و هر سیاحی با فروتنی بر آن مینشیند و لحظهای خود را شاه میپندارد. این کاخ قطعا همان ساختمان معروفی است که پیشینیان آن را لابیرنت (لابورینتوس) یعنی “حرم تبر دودم” مینامیدند و باور داشتند که به وسیله دایدالوس ساخته شده است. مقدر چنین بوده است که لابیرنت بعدا معنی “سمجه” به خود گیرد. و بر هر چیز پرپیچ و خم - اطاق تو در تو، کلمه غامض، و خمیدگی درون گوش - اطلاق شود.


<58.jpg>
فرسکوی دیواری و تخت مینوس، موزه هراکلیون



1. البته وصف اطاقها سخت فرضی است. باید افزود که تقریبا تمام تزیینات کاخ، که از زیر خاک بیرون آمده است، به موزه هراکلیون یا به جای دیگری انتقال یافته است، و بیشتر چیزهای باقیمانده از روی بیذوقی ترمیم شده است.

عمارتسازان کنوسوس دستگاه فاضلابی در کاخ ایجاد کردهاند که از سایر ساخته های عالم عتیق عالیتر است، و گویی این کار آنان محض خشنودی روح عصر حاضر است - عصری که لوله کشی را گرامیتر از شعر میداند! آبی که از کوه ها یا آسمان فرود میآید، در مجاری سنگی روان میشود و به گرمابه ها1 و آبریزها میرسد; فاضلاب نیز با لوله های سفالین آخرین مد به خارج میرود. این مجاری از قطعاتی به قطر پانزده و طول هفتاد سانتیمتر ساخته شده است. سر باریکتر هر قطعه در قطعه بعد از آن جای گرفته و از سیمان پوشیده شده است. هر قطعه دارای زانویی است که مواد رسوبی را نگاه میدارد. احتمالا، در ایام آبادانی کاخ، وسایلی هم برای رسانیدن آب جاری گرم به حجرات خاندان سلطنتی وجود داشته است.2 هنرمندان کنوسوس درون اطاقهای تو در توی کاخ را با ظرافت آراستهاند: برخی از اطاقها را با گلدان و مجسمه، بعضی را با تصویر و نقش برجسته، پارهای را با کوزه ها یا ظرفهای سنگی بزرگ، و عدهای را با اشیایی از عاج و بدل چینی مفرغ. بر یکی از دیوارها، روی باریکهای از جنس سنگ آهک، لوحه های تزیینی و گل و بوته های زیبا به وجود آوردهاند. بر دیوار دیگر، که با رنگ مرمر نما شده است، لوحهای شامل نقوشی از خطوط مارپیچ و عمودی و افقی دیده میشود، و بر دیوار دیگر، منظره مبارزه انسان و گاو، با نقش برجستهای که ریزه کاریهای جاندار دارد، به چشم میخورد. پیکرنگار عصر مینوسی همه جلال هنر پرنشاط خود را به درون تالارها و حجره ها میکشاند و آنها را با مناظر گوناگون میآراید: بانوانی آراسته با سیماهای رسمی و بازوهای شکیل و سینه های ظریف، مزارع کنار و سوسن و شاخه های گلدار زیتون، بانوان در اپرا، منظره ماهیان یونس که بی پیچ و تاب در دریا شناورند. از اینها بالاتر، تصویر “ساقی” است; ساقی، با قامتی راست و نیرومند، مایعی گرانبها را در ظرف آبیرنگ ظریفی حمل میکند; چهرهای پاکیزه دارد، و معلوم است که این پاکیزگی را نه تنها به نژاد کرتی، بلکه به خالق هنرمند خود نیز وامدار است; موهایش سخت به هم بافته شده و روی شانه قهوهای رنگش ریخته است; گوشها و گردن و بازوان و کمرش از تلالو جواهر میدرخشد; و جامهای فاخر، که مطابق طرحی چهار پرهای قلابدوزی


<59.jpg>
ساقی از کاخ مینوس، موزه هراکلیون
1. امروز، بر خلاف گذشته، محققان عقیده ندارند که گودی موجود در کف برخی از اطاقها محل گرمابه بوده است، زیرا این گودیها دارای مخرج نیستند و از سنگ گچ، که تدریجا در آب حل میشود، ساخته شدهاند.
2. موسو لوله های فاضلاب مشابهی در کوشک هاگیاتریادا یافت. “روزی، پس از بارندگی شدید، از دریافت اینکه تمام لوله ها درست عمل کردهاند، لذت بردم و متوجه شدم که آب از مجرایی که شخص میتواند راست راست در آن راه برود جاری است. تردید دارم که هیچ شبکه فاضلاب دیگری بتواند پس از چهار هزار سال بخوبی کار کند.”

شده است، بر تن دارد. “ساقی” مسلما برده نیست، جوانی است اشرافی که به افتخار خدمتگزاری سلطان نایل آمده است. تنها تمدنی میتواند چنین تجمل و زیوری بخواهد و بیافریند که با نظم و ثروت الفتی دیرین داشته باشد.